پروژه «پسزمینهات را انتخاب کن» (۱۳۹۱-۱۳۸۵) امیرعلی قاسمی، در حکم جشنی بیکران در زمین عکاسی توریسم است، ژانری که بالذات وابسته به مکان است. مجموعه عکسهای این پروژه، حاصل تعامل و انتخاب شخصی کسانی است که در عکسها میبینید. آنها از میان پشتآویزهایی که امیرعلی قاسمی تعدادی ابنیه تاریخی/توریستی را بر آنها نقاشی کرده یکی را انتخاب کرده تا در برابرش عکس بگیرند. پشتآویزهایی شبیه همانهایی که استودیوهای عکاسی قدیمی کوچهپسکوچههای شهرهای جنوب آسیا یا عکاسان دورهگرد علم میکردند. پشتآویزهای این پروژه با سایهروشن خاکستری کشیده شدهاند، برعکس آن روال سنتی عکاسی با پشتآویزهای رنگی که بعدتر به شکل عکس سپیا یا سیاهوسفید چاپ میشد. برج ایفل، آرامگاه تاجمحل، دروازه براندنبورگ، عبادتگاه ایاصوفیه، برج آزادی تهران و ساختمانهای پارلمان کانادا در اتاوا (به سفارش گالری سا) در این پشتآویزها دیده میشوند.
ارجاع این پشتآویزها به شهرهای بزرگی مثل پاریس، برلین، تهران و استانبول است؛ میعادگاه زائران هنر معاصر در میدان اقتصادی پویا و جهانی توریسم فرهنگی با هویتهای فراملیتی و ایلیاتی. داوطلبان عکس گرفتن با این پشتآویزها، در لحظه مقابل لنز دوربین امیرعلی قاسمی ژست گرفتهاند، اما بگوبخندهای این مواجهه، بین سوژه داخل عکس، هنرمند، شهر و بنای تاریخی، در کنار دیگر یادگاریهای سفر در یاد میماند. سریهای مختلف این پروژه، جمعهای هنری گذرا و چند فرهنگی از عکاسان، بازیگران، نویسندگان، آهنگسازان و … را نشان میدهد. هرچند اکثر آدمهایی که میبینید، عکاس هستند. چهبسا عکسهای حاصل از این پروژه را باید پارودی پارادایم ژانر عکاسی پرفورماتیو صحنهپردازی شده در هنر معاصر دانست که مقصودش آن است تا حروف رمزی افشاگر هویت و عاملیت را با استفاده از نماد و سمبل نمایش دهد. و در آخر نیز، امیرعلی قاسمی برای اینکه در مسیر معکوس تجاریسازی بازار هنر قدم بردارد، این عکسهای دیجیتال را بدون دریافت هزینه به آدمهای داخل عکس میداده و به ایشان پیشنهاد میکرده تا هرچه بیشتر عکسها را در اینترنت به اشتراک بگذارند.
از مقاله آندرا فیتزپایتریک، دانشیار گروه هنرهای تجسمی دانشگاه اتاوا
امیرعلی قاسمی:
ایدهی اولیه این اجرا، زمانی به ذهنم رسید که کتابی به نام رویاهای خیابان به دستم رسید. این کتاب شامل مجموعهای از عکسهای یادگاری است از منطقهی فقیرنشینی در سرزمین هند که در برابر پردههایی با طراحی بسیار ناشیانه گرفتهشده بود. این فکر تا مدتها ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه سفری به شهر قم پیش آمد و متعاقب آن به شهر مشهد سفر کردم، برای کمک به دوستی که استودیوهای عکاسی را برای پیدا کردن عکسهای قدیمی دست رنگ درمینوردید. در این سفرها با عکاسان بیآلایشی در استودیوهایشان آشنا شدم و از پردههای زیارتیشان عکس گرفتم. وقتی در بهار هزار و سیصد و هشتادوپنج به نمایشگاه هنر خیابانی «اگزوسیتی» در استانبول دعوت شدم، بعد از تبادلنظرهای فراوان در وبلاگ پروژه، به این نتیجه رسیدم که عکاسی در برابر پردههایی که خودم میکشم و حضور فیزیکی در فضای عمومی میتواند ایدهی خوبی برای اجرا در خیابانهای پر رفتوآمد استانبول باشد.
آن پروژه در سپتامبر دو هزار و شش در استانبول در برابر سه پردهی ایاصوفیه، تاجمحل و برجهای مرحوم تجارت جهانی نیویورک! ـ که این آخری طرفدار چندانی نداشت ـ با موفقیت اجرا شد و حاصل این اجرا، پرترههایی از گردشگران، هنرمندان و مردمان کوچه و بازار در برابر پردهها بود؛ شرکتکنندگان در این اجرا میتوانستند از میان سه انتخابی که به آنان داده میشد یکی را بهعنوان پسزمینهی عکس خود برگزینند.
در مسیر ادامهی این پروژه، فکر داشتن پرترههایی از هموطنانم در موقعیتی مشابه مرا بر آن داشت تا قضیه را با خانم مهروا آروین در میان بگذارم. ایشان این ایده را صمیمانه پذیرفتند و وقتی را برای یک «عکاسی ـ اجرا» در نگارخانهی مهروا، در چند قدمی کافهی 78، در نظر گرفتند. این بار، با افزودن دو پردهی برج آزادی و برج ایفل و به همراه پردهی نیویورک ـ که خوب از کار درنیامده بود ـ در اسفندماه هشتادوپنج آن هم به مدت دو روز.
پروژه بعدی با افزودن پردهای دیگر این بار از شهر برلین که تصویر دروازه معروف برندنبرگ است؛ درزمانی که «دیوار» فرونریخته بود در منطقه بیطرف بین برلین شرقی و غربی واقع بوده است، و اینهمه، در مهرماه هشتادوشش به اجرایی عکاس گونه انجامید زیر خود دروازه برندنبرگ و نیز در اختتامیهای کارگاه پژوهشی «بارگذاری مجدد تصاویر»، از بازدیدکنندگان خواسته شد تا پسزمینهی خود را خود، انتخاب کنند.
کشیدن این پردهها که برایم بازگشتی هم هست به دورانی که بیشتر نقاشی و طراحی میکردم، بهجز کشیدن شِمای کلی ساختمان موردنظر باقی بداهه پیش میرود و نگرانی اولیه من از شبیه شدن یا نشدن پرده عکاسی محو و جایش را لذت نقاشی کردن پر میکند. بُعد دیگرش رفتن و انجام کاری است در محیطی عمومی، و معاشرت و گپ و گفت با رهگذران و بازدیدکنندگان، توضیح دادن پروژه و تلاش برای برقراری ارتباط با مدلها درزمانی کوتاه که برای عکس گرفتن مقابلم ایستادهاند. بهجز ترکیب چیدمانی مختصری – منتخب عکسهایی که ساکنان برلین را بر پسزمینه میدان آزادی نشانه رفته بود- که در نمایشگاه «دیگری» در گالری محسن، به نمایشگاه گردانی علی اتحاد نمایش دادم، این عکسها جای دیگری در ایران به نمایش درنیامدهاند.
در سال دوهزار و دوازده، به دعوت آندرا فیتزپاتریک برای نمایشگاهی در گالری سا، در اتاوای کانادا، پردهای جدید را شروع کردم، تصویر پارلمان کانادا را بر پارچه بوم برجهای دوقلوی نیویورک کشیدم، احساس عجیبی داشتم چون اولین بنای دولتی بود که میکشیدم و دولت کانادا هم بیهیچ بهانهی تازهای در شرف قطع روابط با ایران بود. حاصل اجرای دیگری شد در گالری سا و در پارکی در تورنتو که بهصورت اسلاید شو بخشهایی از آن عکسها در اینجا پخش میشود.
اجرای دوباره این پروژه پس از قریب شش سال فرصتی مغتنم است که به دعوت و لطف فریدون آو میسر شد، علاوه بر شش پردهی قدیمی، پرده جدیدی برای نمایشگاه «نگاه دوباره» کشیدهام که اینجا رونمایی خواهد شد.
حاصل این پروژه تابهحال، بیش از دو هزار فریم عکس رنگی پرتره تکی و دستهجمعی بروی پسزمینههای سیاهوسفید کشیده شده با تکنیک آکریلیک است که اطلاعات و معلومات جالبی را نیز از سلیقه آدمها، پسزمینه انتخابیشان، ژستهایشان، طرز لباس پوشیدنشان و … به دست میدهد و امید است که ادامهدار نیز باشد. در شهرهای نو و در برابر آدمهای جدید یا آشنا.
امیرعلی قاسمی متولد تهران ۱۳۵۹، کیوریتور مستقل، هنرمند نیومدیا و طراح گرافیک، در سال۱۳۸۳ با مدرک کارشناسی طراحی گرافیک از دانشگاه آزاد تهران مرکز، پایاننامهای با محوریت تاریخ هنر دیجیتال فارغالتحصیل شد. در سال ۱۳۷۷، قاسمی فضای تجربی مستقلی را در تهران با عنوان پارکینگالری، تاسیس کرد که در سال ۱۳۸۱ با گشایش سایت Parkingallery.com، به فضایی آنلاین برای هنرمندان جوان ایرانی و ایدههایشان بدل گشت.
قاسمی عکسها، ویدیوها، آثار گرافیک خود را در جشنوارههای مختلف و نمایشگاههای متعدد بینالمللی نشان داده است و در طی سالهای اخیر جوایزی چند در ایران، تایوان، ژاپن و چین به پوسترهای او تعلقگرفته است. وی همچنین سرپرستی و مدیریت نمایشگاهها، کارگاهها و سمینارهای آموزشی را برای پروژههای پارکینگالری و دبیری هفت دوره از جشنوارهی ویدیو و پرفورمنس و صدا «دسترسی محدود» را از سال ۱۳۸۶ تاکنون بر عهده داشته است. امتداد پروژههای کیوروتوریال قاسمی برای موسسات، فضاهای تجربی و دانشگاهها در کشورهای مختلف به همکاریهایی در آلمان، هلند، بلژیک، صربستان، بریتانیا ، مصر، ترکیه، ایالاتمتحده، فرانسه، سوئد، چین، لهستان، برزیل، کانادا و هند انجامیده است. او بهعنوان هنرمند و کیورتور مهمان به موسسات و دانشگاههای مختلف ازجمله مرکز فرهنگی شهر بروژ و بنیاد هنر دوی در دهلینو دعوتشده است. قاسمی در سال نود و دو مجموعهای از ویدیوآرت و فیلمهای تجربی ایران را برای فستیوالهای روتردام و گوتنبرگ برگزید، او همچنین دو دوره از سرو نقرهای و جایزه هنر معاصر ویستا را در کنار چند جشنوارهی داخلی عکس و گرافیک داوری کرده و از سال ۱۳۸۲ عضو رسمی انجمن طراحان گرافیک ایران است.
او در حال حاضر بر روی پروژههای عکاسی ، ویدیو، چیدمان و آثار تعاملیاش کار میکند، علاوه بر کیوریتوری، به نوشتن و ترجمه دربارهی صحنهی هنری تهران و هنر معاصر ایران و جهان، برای مجلههای مختلف میپردازد و نیز به کار روی کتابش «مقدمهای بر تاریخ هنر ویدیو در ایران» مشغول است. «ایران و شرکا» از پروژههای در جریان نمایشگاهی – تحقیقاتی به هدایت وی است که به آرشیوی از نحوه نمود و نمایش هنر ایران فراتر از مرزها میپردازد. قاسمی از اعضای موسس جامعهی نیومدیا است که سکویی برای آرشیو، آموزش و معرفی هنرهای بینارشتهای در ایران است.
در سال ۱۳۹۴ وی برای ادامه تحصیلات تکمیلی به انستیتو هنر در بافتار دانشگاه هنر برلین پیوست و از سال ۱۳۹۸ بیشتر وقتش را در ایران میگذراند.