مجله‌ی سرخوشی

قدم زدن با انیمیشن در تهران، وین، اصفهان و امتداد آن در گنت

گروه نویسندگان به ترتیب حضور در متن:
امیرعلی قاسمی، گودرون والن‌بوک، منصوره قاسمی، مریم کتان.

امیرعلی قاسمی

پروژه‌ی «قدم زدن با انیمیشن» برای اولین بار در آبان ۹۷، به مناسبت روز جهانی انیمیشن، در تهران اجرا شد. گروهِ انیمیشن؛ تجربه و جامعه‌ی نیومدیا با همکاری آسیفا ایران، فیلم‌های انیمیشن بیست‌ونه هنرمند ایرانی را در هجده فضای متفاوت، در دو محله‌ی بلوار کریم‌خان و چهارراه ولیعصر به نمایش گذاشتند؛ جاهایی مانند گل‌فروشی، ساندویچی، عینک‌فروشی، مرکز نشر، چاپخانه، فروشگاه تجهیزات کامپیوتری، گالری و کافه. شما می‌توانستید از روی نقشه‌ی راهنمای پروژه آدرس این نقاط را پیدا کنید. این پیاده‌روی یک‌روزه، به مدت پنج ساعت برپا بود و در این مدت فیلم‌های انیمیشن انتخابی پروژه به‌صورت متناوب در حال پخش بودند.

طیف متنوع مکان‌ها و تنوع آثار، برای دیده شدن انیمیشن در لایه‌های مختلف محله راهی بود برای بازشناسی و آشنایی دوباره در گفتگو با حرفه‌های مختلف. قدم زدن با انیمیشن در تهران تلاشی بود برای دیدار هنرمندان انیمیشن با بینندگانی نو، ورای محدوده‌ی آشنایان و علاقه‌مندان، تجربه‌ای شهری، در حوزه‌ی هنر عمومی و مشارکتی که امیدوار بود در جریان این پروسه بیاموزد، سؤال پیش بکشد و شاید بیاموزاند. نمایش این آثار در تهران، در روز پانزدهم آبان ۹۷ به مدت پنج ساعت برپا بود. نقشه‌های چاپ‌شده به همراه آدرس‌ها و توضیحاتی چند در دسترس عموم قرار داشت. همچنین نقشه‌ی آنلاینی هم با اسکن کردن فرم در دسترس کاربران قرار داشت که می‌توانستند با استفاده از آن برای بازدید مکان‌های مختلف این پروژه، مسیریابی کنند.

پروژه بازخورد خوبی روی شبکه‌های اجتماعی داشت و همراه با اطلاع‌رسانی درباره‌ی آن نکاتی منتشر شده بود که برای شرکت‌کنندگان این تجربه راهکارهایی را پیشنهاد می‌داد تا در تعامل با صاحبان مغازه‌ها و دیگر بازدیدکنندگان رعایت چه مسائلی می‌تواند به بهتر شده این رویداد کمک کند. نکاتی در مورد چندوچون عکاسی از پروژه با توجه به حریم خصوصی افراد تا جلوگیری از ازدحام در مکان‌ها و مسیریابی امن در بعدازظهری سرد و بارانی در تهران.

مقصد دوم این پروژه، شهر وین در اتریش بود. این بار، گروه انیمیشن؛ تجربه و جامعه‌ی نیومدیا با همکاری گالری هینترلند، به مدت یک ماه، از ۲۷ بهمن تا ۲۷ اسفندماه سال ۹۷، بیست‌وشش فیلم انیمیشن هنرمندان ایرانی را در نقاط گوناگون شهر وین به نمایش درآورد. گالری هینترلند، پنج تورِ پیاده‌روی از مبدأ گالری طراحی کرده بود تا علاقه‌مندان بتوانند با پیوستن به این تورها با کمک یک راهنما، به نشانی‌های روی نقشه سر بزنند و درباره‌ی کارها گفتگو کنند.

شهر اصفهان مقصد سوم این پیاده‌روی انیمیشنی بود. این بار با همکاری آسیفا اصفهان، این رخداد در روز شنبه ‌۱۸ و یکشنبه ۱۹ آبان ماه، از ساعت چهارونیم تا هشت‌ونیم در بیست‌وچهار نقطه‌ی گوناگون در حوالی محله‌ی جلفا و خیابان حکیم نظامی برپا شد. طیف متنوع مکان‌ها و تنوع آثار، برای دیده شدن انیمیشن در لایه‌های مختلف راهی است برای بازشناسی و آشنایی دوباره در گفتگو با حرفه‌های مختلف. قدم زدن با انیمیشن در اصفهان با توجه به بافت و فرهنگ شهری متفاوت تجربه‌ای متفاوت از تهران و وین بود که به شوخ‌طبعی و سرزندگی ساکنان شهر نیز برمی‌گشت. دیالوگ‌هایی بین صاحب کله‌پزی و دست‌اند کاران پروژه که میزبان انیمیشن تجربی درباره‌ی خشونت و گاوبازی بود یا واکنش فروشنده‌ی نمایندگی تشک که میزبان اثری متفاوت و نسبتاً تلخ از پیام مفیدی بود. یا خشک‌شویی که پویانمایی کوتاهی از فرشید شفیعی هنرمند ساکن نیویورک را نمایش می‌داد یا فروشگاه لباسی که در تلویزیون ویترینش میزبان خرگوش‌هایی شده بود که در چرخه‌ای گنگ و تاریک گفتار آمده‌اند. همه و همه حکایت از شروعی می‌داد که پروژه در موفق به انجامش شده بود. در شهر اصفهان با توجه به تبلیغات عمومی که صورت گرفت با تلاش گروه برگزارکننده و داوطلبان به استقبال گسترده‌تر در بافت پیاده‌روها و مکان‌های عمومی پرازدحام انجامید و به‌جرئت می‌توان گفت که قدم زدن با انیمیشن – علی‌رغم حذف تعدادی محدودی از آثار با توجه به شرایط و عرف از سوی یکی از برگزارکنندگان- به ایده‌ی خود در سومین ایستگاه در شهر اصفهان نزدیک شده بود. یکی از ویژگی‌های این مجموعه برنامه‌ها انعطاف و تغییر کارهای به نمایش درآمده در هر ایستگاه، با توجه به بافتار و شهر مقصد، میزبان‌ها و شرایط برگزاری بود به همین دلیل در آخرین ایستگاه، این تجربه‌ی شهری با اضافه شدن آثاری از هنرمندان ساکن اصفهان با مشورت و مشارکت گروه برگزاری، ابعاد و تنوع تازه‌ای یافت.

یک هفته از قدم زدن در انیمیشن اصفهان نگذشته بود که بالا رفتن قیمت سوخت اعلام شد و اعتراضات عمومی که منجر قطعی اینترنت گردید، رابطه‌ی ما و فضای عمومی را به‌شدت تحت تأثیر قرار داد. و گفتمان‌هایی چون حق به شهر و بازپس‌گیری فضاهای عمومی و مقابله با تجاری شدن و تحت نظارت گرفتن آن، با توجه استفاده از قوه‌ی قهریه‌ی عریان برای مدتی به محاق رفت، پروسه‌ای که با اتفاقات دل‌خراش پس‌ازآن و شیوع ویروس کرونا تشدید شد.

پس از شروع مجدد جلسات انیمیشن تجربه که با اتفاقات مختلف دچار وقفه شده بود، طرح‌ها و برنامه‌هایی مطرح شد که به مجموعه‌ای از نشست‌ها و تبادلات انجامید. یکی از این پیشنهادها گردآوری و ارائه‌ی برنامه‌ای از آرشیو با مشارکت سینمای کاسک در شهر گنت بلژیک بود که به ابتکار و هماهنگی مریم کتان جلو رفت. این برنامه در پی اعلام قرنطینه و محدودیت‌های عبور و مرور در کشور بلژیک به شکلی متفاوت و در فضای عمومی با استفاده از نقشه و کدهای کیو-آر به نمایش درآمد. این برنامه با آنچه سابقاً به‌عنوان قدم زدن با انیمیشن در سه شهر پیشین اجرا شد تفاوت‌هایی داشت، ازجمله آنکه آثار به‌صورت فردی و در صورت قرار گرفتن در مکان مورد نظر و اسکن کد مربوطه روی تلفن همراه مخاطبین قابل‌رؤیت بود و مقوله‌ی میزبانی اثر در مکانی فعال و پر رفت‌وآمد جای خود را به نقاطی در بستر شهر داده بودند که می‌بایست با کنجکاوی کشف شونده تا آثار رخ نشان دهند.

در ادامه، سه متن از سه منظر متفاوت آمده است. از نویسندگان این متن‌ها دعوت‌شده بود تا مروری کوتاه بنویسند از تجربه قدم زدن با انیمیشن در شهر.

متن اول را گودرون والن‌بوک مؤسس و مدیر هنری گالری هینترلند درباره قدم زدن با انیمیشن در وین نوشته است. گالری هینترلند در سال ۱۳۹۷ از کالکتیو انیمیشن؛ تجربه دعوت کرد تا فیلم‌های انیمیشن هنرمندان ایرانی را به منظر شهری وین بیاورند. او در متن خود، به نبود موانع زبانی از یک‌سو و به پیشداوری و ذهنیتهای از پیش موجود بعضی از وینی‌ها درباره مشخصه‌های آثار هنری هنرمندان ایرانی اشاره کرده است.

متن دوم را منصوره قاسمی درباره‌ی قدم زدن با انیمیشن در اصفهان در سال ۱۳۹۸ نوشته است. گرچه، او خود یکی از هنرمندان شرکت‌کننده در نسخه‌ی اصفهانِ قدم زدن با انیمیشن بود، اما در این متن نه از جایگاه هنرمند، بلکه بیشتر از دید یک ناظر بیرونی، از تجربه مواجهه‌ی ناگهانی با انیمیشن‌ها در مکان‌هایی که انتظارش نمی‌رود، نوشته است.

متن آخر را مریم کتان، فیلم‌ساز تجربی و هنرمند و محقق بینا رسانه‌ای نوشته است. او کیوریتور رویدادی بوده است که از آن به‌عنوان نسخه دستکاری‌شده قدم زدن با انیمیشن یاد می‌کند که نام Visual Velocities: An Animation Walk را بر خود دارد. این عنوان را شاید بتوان این‌گونه توضیح داد: سرعت بینایی (یا ادراک بصری حرکت) به درک ذهنی چشم از حرکت اشاره می‌کند. به‌بیان‌دیگر، درحالی‌که در فیزیک، سرعت صرفاً مشتق زمانی موقعیت (میزان جابه‌جایی نسبت به زمان) است و بر همین مبنا محاسبه می‌شود، در فیزیولوژی، معیار اصلی ادراک بصری حرکت است که اهمیت آن از میزان جابه‌جایی، مطلقاً کمتر نیست. حال این مفهوم چگونه با قدم زدن با انیمیشن ارتباط پیدا می‌کند؟ مریم کتان در متن خود از چرایی انتخاب این عنوان نوشته است.

 

ایده و چشم‌انداز اصلی گالری هینترلند برقراری ارتباط میان مردم است. هینترلند می‌خواهد بستری را فراهم کند که انسان‌ها بتوانند در آن ملاقات، مباحثه و تبادل‌نظر کنند. هینترلند می‌خواهد درک متقابل را تقویت کرده و پلی بزند میان فرهنگ‌های مختلف و دور از هم و مکان‌های ناشناخته و در ایجاد ارتباط و برقراری تماس به مردم کمک کند. در سال ۲۰۱۹، هینترلند از کالکتیو انیمیشن؛ تجربه (با همکاری آسیفا-ایران و جامعه‌ی نیومدیا) دعوت کرد تا فیلم‌های انیمیشن کارگردانان و طراحان انیمیشن ایرانی را به منظر شهری وین بیاورد و آن‌ها را برای تماشاگران بالقوه وینی در محله‌های نزدیک به گالری هینترلند به نمایش عمومی بگذارد.

بیست‌وشش آدرس روی نقشه‌ای علامت‌گذاری شدند. مخاطبان می‌توانستند در مکان‌های نمایش انیمیشن‌ها این نقشه‌ها را به شکل پوشه کاغذی دریافت کنند. مکان‌های انتخاب‌شده به‌طور هم‌زمان چندین فیلم انیمیشن را به شکل لوپ نمایش می‌دادند. طیف گسترده‌ای از مکان‌های از لایه‌های مختلف شهر برای این نمایش عمومی انتخاب شدند تا از بینندگان دعوت شود تا با مشاغل مختلف و مکان‌های مختلف در مناطق آشنا شده و آن‌ها را از نو بشناسند.

قدم زدن با انیمیشن نه‌تنها تلاشی برای یافتن مخاطب (های) جدید هنر معاصر است، بلکه در پی ایجاد ارتباط بین مخاطب وینی و هنر و فرهنگ منطقه‌ای هنوز ناشناخته: ایران است. قصد بر این بود تا یک تجربه شهری در حوزه هنر عمومی باشد، مشارکتی که امیدوار بود در این فرآیند بیاموزد، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند و چه‌بسا باعث تولید دانش شود و مرزهای انیمیشن و تعریف امروزی از آن را گسترش دهد. آن‌هم به‌دوراز موانع زبانی و ترس از ورود به فضای هنری.

بازدیدکنندگان می‌توانستند به هر مغازه‌ای وارد شوند و از نمایش فیلم‌های کوتاه در آن مکان تعجب کنند. حتی هنگام قدم زدن در خیابان، برخی از فیلم‌ها را می‌توانستید از ویترین مغازه‌ها مشاهده کنید، بدون آنکه مجبور شوید کلمه‌ای ردوبدل کنید. من ایده ایجاد دسترسی آزاد به هنر معاصر و یک فرهنگ دیگر را دوست داشتم.

مغازه‌های شرکت‌کننده مشتاق و علاقه‌مند بودند و در طول دوره نمایشگاه، بهترین یار و آموزگار ما شدند. آن‌ها در ارتباط مستقیم تماشاگران بودند. آن‌ها نه‌تنها می‌توانستند علاقه خود را به چیزی «جدید» نشان دهند، بلکه قادر بودند اطلاعات عمیق‌تری در مورد فیلم‌ها و هنرمندان کسب کنند. بازدیدکنندگان هنگام بازدید از یک مغازه از دیدن اثر هنری در آنجا شگفت‌زده می‌شدند، بعد یا خوششان می‌آمد یا اصلاً درک نمی‌کردند.

طیف گسترده‌ای از واکنش‌ها به این پروژه وجود داشت. ما تورهایی را با حضور راهنما برای مخاطبان علاقه‌مند ارائه دادیم. برگزاری تورها راه خوبی برای برقراری ارتباط با بازدیدکنندگان بود، زیرا ما مدتی را در حین پیاده‌روی تا مقصد بعدی با آن‌ها می‌گذراندیم. به خاطر دارم که یکی از بازدیدکنندگان، به گالری آمد و از نمایش اشتباه فیلم‌ها شکایت کرد. نمی‌دانستم دقیقاً منظورش چیست، اما بعد از کمی توضیح معلوم شد او انتظار دیدن انیمیشن ایرانی داشته و حتم داشت که این فیلم‌ها به‌هیچ‌وجه از ایران نیستند. به‌زعم او در هنر ایران باید جنگ، مذهب، روحانیون و زنان چادری دیده شود و درنهایت مأیوس و حتی عصبانی ما را ترک کرد. اگرچه سال‌هاست که هینترلند برای پیوند فرهنگ‌ها و رشد درک متقابل تلاش می‌کند، اما هنوز هم پیمودن این مسیر جان‌فرسا و دشوار است. زیرا خیل کثیری از مردم فقط به عقاید و ذهنیت از پیش‌ساخته خود باور دارند. به‌هرحال، این پروژه به دست مخاطبان جدیدش رسید و ما نیز به شناخت بهتری از محله خودمان.

اواسط آبان نودوهشت، از ساعت چهار عصر تا نه شب، در بیست‌وچهار مکان مختلف از شهر اصفهان، انیمیشن‌هایی تجربی طی سه روز متوالی به نمایش درآمدند. این مکان‌ها کافه، رستوران، کلوب بازی، آموزشگاه، گالری، دکان و فروشگاه‌های متنوعی بودند که به شکلی پراکنده در حوالی خیابان نظر، حکیم نظامی و جلفا قرار داشتند. احتمالاً مناسب‌ترین جا برای به نمایش گذاشتن آثاری با هدف عمومیت پیدا کردن هنر، همین بخش از شهر بود چراکه مکان‌هایی پرتردد و شامل مراکز تفریح و خرید، پر از کافه و رستوران، و همین‌طور محل تمرکز دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها و گالری‌های هنری شهری است که عموماً جنبه‌های سنتی هنر بیش از معاصریت در آن احساس می‌شود.
رویدادی که با عنوان “قدم زدن با انیمیشن” در اصفهان رقم خورد با آنکه محل دیده شدن ویدئوها را شهر قرار داده بود اما چندان بر اثرگذاری بر اجتماع و حضور خود در جامعه تأکید نداشت و البته که ادعای چنین منشی هم نه در خود آثار و نه نحوه‌ی ارائه‌شان وجود داشت. این آثار چنان در گوشه‌کنار شهر با زندگی هرروزه‌ی مردم ترکیب شدند که انگار غریبه‌هایی بودند که با لهجه‌ی متفاوت و نوایی آرام صحبت می‌کردند و رهگذران به نسبت حساسیتشان نسبت به پیرامون، این غریبان را می‌شنیدند یا می‌گذشتند.
درواقع بخش دل‌چسب این اتفاق، تجربه‌ی کشف ناگهانی انیمیشن‌ها در شهر بود. هرچند برای مخاطبان هنری نقشه‌های راهنما برای یافتن مکان‌های نمایش در نظر گرفته شده بود، اما باز هم پراکندگی محل‌های نمایش، دیدن انیمیشن‌ها را تبدیل به تجربه‌ای خوشایند از گشتن و یافتنی حاصل از پرسه زنی در شهر می‌کرد. این انیمیشن‌ها غالباً بدون اسم و عنوان، همگی در ترکیب با صدای مردم و شهر، برای ساعاتی جای برنامه‌های تلویزیونی، یا تبلیغات فروشگاه‌ها گرفتند و نوعی از تصویر را نشان دادند که به دلیل خصلت تجربی بودنشان برخلاف تجربه‌ی عموم از دیدن انیمیشن بود.
نسبت ارتباط انیمیشن‌ها با مکان نمایششان هم جالب بود. این نسبت، بسته به موضوع اثر و مکان تغییر می‌کرد. گاهی در تضاد با آنچه داشت اتفاق می‌افتاد مثل آنچه در تلویزیون کله‌پزی از درگیری گاوباز و گاو می‌دیدی. یا در راستای مکان نمایش بود؛ ویدئوی پرتحرک فوتبالیست در لوازم ورزشی فروشی، یا استاپ موشنی از زندگی یک پیرمرد در خانه‌ی تاریخی صفوی. و گاهی هم مبهم عمل می‌کرد مثل آنچه در فروشگاه لوازم خواب با مضمونی شاعرانه دیده شد، یا حرکت تکرارشونده‌ی فرورفتن انگشتی در چشم خرگوش در جوراب فروشی. بعضی آن‌قدر خوب در جای خودشان قرار گرفتند که توجه آدم‌های بیشتری به آن‌ها جلب شد مثل انیمیشن حرکت لکه‌ای کثیف بر دیوار در فست فودی یا حرکت آدم‌ها در مترو که در تلویزیون قدیمی یک خشک‌شویی پخش شد. درواقع وضعیت متنوع قرارگیری انیمیشن‌ها و ارتباطشان با محیط، شهر و مردم، خصلت تجربی بودن این آثار را تشدید کرده و هم قدم شدن با انیمیشن در اصفهان را به تجربه‌ای خوب از یافتن و دیدن نزدیک می‌کند.

«Visual Velocities» با نام اولیه‌ی «Rotating Reference Frame» (معادل فارسی: دستگاه مرجع چرخان)، مجموعه‌ای از انیمیشن‌های تجربی از هنرمندان ایرانی بود که تحت نسخه‌ی دستکاری‌شده از پروژه قدم زدن با انیمیشن (پروژه‌ای از کالکتیو انیمیشن تجربه و جامعه‌ی نیومدیا) در ماه مارس ۲۰۲۱ (اسفند ۱۳۹۹) هم‌زمان با دهمین سالگرد گشایش سینمای کاسک در شهر گنت بلژیک به نمایش درآمد.
در پاییز ۹۹ پس از وقفه‌ای طولانی بر سه سال فعالیت کالکتیو «انیمیشن؛ تجربه»؛ به بازنگری در فعالیت‌ها و بررسی چرایی بروز تعارضات محتوایی و طرح چندین‌باره سؤال درباره کنش‌های آتی در وضعیت موجود رسیدیم. با موقعیت‌یابی دوباره و متناسب با وضعیت شکننده‌ی موجود، فعالیتمان را برای فصلی جدید بر مبنای بازخوانی آرشیو و تولید برنامه‌های آنلاین از سر گرفتیم.
در ماه‌های اول حضورم در گنت در موقعیتی ناپایدار، بین قرنطینه‌ی کامل و اِعمال محدودیت‌های منحصر بر سالن‌های سینما و مراکز فرهنگی و احتمال بازگشایی و ازسرگیری فعالیت‌ها در ۲۰۲۱، با پیشنهاد سینمای کاسک مبنی بر برگزاری رویدادی یل همکاری با کالکتیو انیمیشن؛ تجربه مواجه شدم.‌ به‌سرعت پیش‌بینی اولیه، مبنی بر بازگشایی سینما در تاریخ موردنظر از گزینه‌ها کنار گذاشته شد و «قدم زدن با انیمیشن» در قالبی مشابه با گذشته و با مجموعه‌ای متفاوت نسبت به نسخ قبلی (تهران، وین، اصفهان) در بستر شهری گنت اولویت پیدا کرد.
در نقشه‌ی آخر از نسخه‌ی اجرایی با نام نهایی «Visual Velocities»، در محدوده محله‌های «بیلوکه» (محل قرارگیری سینما و محدوده دانشگاه کاسک) و «سیتادل پارک»، مجموعه متنوعی از شانزده فیلم انیمیشن و اثر ویدئویی به‌صورت کیو-آر کد رمزگذاری و روی پوسته شهر الحاق شد.
با توجه به مکان قرارگیری مرکزی (بیرون از قسمت مرکزی توریستی شهر اما کماکان درون حلقه‌ی اصلی و پرتردد) مخاطبان محلی به پیاده‌روی در دامنه‌ی مسیر الحاق کیو-آر کدها دعوت شدند. این پیاده‌روی مخاطبان را به نقاطی آشنا و ناآشنا در فضای شهری گنت هدایت کرد. فضایی که به یک صفحه‌نمایش چندوجهی برای نمایش مجموعه‌ای از انیمیشن‌های تجربی از هنرمندان و فیلم‌سازان معاصر ایرانی مقیم و غیر مقیم بدل کرده بود. این تجربه سعی داشت مفاهیم نایکسان فاصله و جابجایی را در سطوح مختلف مورد پرسش قرار دهد.
در همه‌ی آثار این مجموعه، ردپایی از جابه‌جایی، مسافت طی شده، سرعت، عبور از سرعت مجاز و یا سیستم‌های نقل‌مکان، خواه ماشین و خواه بدن‌های ارگانیک وجود داشت.چقدر پیش رفته‌ایم؟ رابطه میان مسافت طی شده و بردار جابه‌جایی ما چیست؟
«Rotating Reference Frame»، پدیده‌ی فیزیکی [که] در عنوان اولیه‌ی [این پروژه به آن اشاره شده است] بیان می‌کند که یک جابجایی خطی مستقیم از نظر یک ناظر دوار (مرجع) به‌عنوان یک مسیر منحنی درک می‌شود. با پیوست این تعریف در متن این تجربه، تناسب فاصله‌های طی شده در تصویر با جابجایی فیزیکی مخاطب در طول پیاده‌روی و مفهوم حرکت در قلمرو ادراک مورد پرسش قرار می‌گیرد.
این پروژه به‌طور قاطع مدعی بر مداخله فعال شهری نبوده و من حتی آن را در فاصله با موقعیت مداخله‌گر، و دقیقاً در به چالش کشیدن همین ناتوانی هویت‌یابی می‌کنم.
ذات مؤسسه اجراکننده، نقشه‌ی چاپی، موقعیت‌های کیو آر کد و اطلاع‌رسانی رسمی، ضرورتاً امکان مواجهه بی‌واسطه مخاطب غیر آگاه به برنامه را بسیار پایین می‌آورد؛ اما با توجه به افزایش چشمگیر کیو-آرهای تبلیغاتی سفارش غذا و رزرو و کیو-آرهای هدایت‌کننده به صفحه‌ی اطلاع‌رسانی درباره محدودیت‌های کرونا و دیتابیس‌های ثبت حضور ویژه وضعیت پاندمی می‌توان این تجربه را به‌نوعی مداخله‌ی غیر ارتدکس، در فاصله‌ای میان سطح آنلاین و فیزیکی انتظامات شهری قلمداد کرد.
اگرچه با توجه به ترکیب متعارف حضور و جابه‌جایی افراد در دو ناحیه‌ی «سیتادل پارک» و «بیلوکه» در موقعیت‌هایی همچون پارکینگ دوچرخه و یا ایستگاه قطار شهری، پیش‌بینی ورود و بروز ارتباطات انسانی مخاطب نا مطلع در مسیر این سینمای چندوجهی تقطیع شده نیز دور از ذهن نیست. گرچه ابزاری برای ثبت قطعی حضور و تعامل در محل قرار نداشت و تنها می‌توانم از بازخوردها پیش‌بینی کنم که این اتفاق محقق شده است.